داستان تن فروشی(داستان گریه ی مادر و بچه)
ﻟﺮﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ
ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺑﻮﯼ ﻋﺮﻕ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﻣﯿﺪﺍﺩ
ﺿﺮﺑﺎﻥ ﻗﻠﺒﺶ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﯽ ﻣﯿﺰﺩ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﯼ ﻗﺒﻞ ﺧﺒﺮﯼ ﻧﺒﻮﺩ
ﺑﻮﯼ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺗﺎﻕ ﺭﺍ ﭘﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ
ﺣﺘﯽ ﺑﻪ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯾﺶ ﻧﯿﺰ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ
ﮐﻪ ﺑﻪ ﺯﺣﻤﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺑﯽ ﻣﯿﻠﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﻮﺷﯿﺪ.
ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﺧﺸﻢ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﺪ ﺩﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﺷﺮﻣﺴﺎﺭﺵ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﺩﯾﺪ
ﻣﺮﺩ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻪ ﯼ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﺎ ﺳﯿﮕﺎﺭﯼ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺑﯽ ﺣﺎﻝ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ
ﺑﯽ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﺩﺭ ﺭﻓﺖ ﮐﻪ ﮐﻔﺸﺶ ﺭﺍ ﺑﭙﻮﺷﺪ ﮐﻪ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ:
ﺑﭽﻪ ﺍﺕ ﺭﻭ ﯾﺎﺩﺕ ﻧﺮﻩ!
ﺯﻥ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﺶ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮐﻔﺸﺶ ﺭﺍ ﭘﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﺑﭽﻪ ﺑﺮﮔﺸﺖ
ادامه ی داستان را در ادامه ی مطلب بخوانید
موضوعات مرتبط: داستان ، ادبی ، داستان های واقعی ، ،
برچسبها: دکتر ﭼﻤﺮﺍﻥ , داستان , داستان تن فروشی , داستان های دکتر چمران , داستان کوتاه گریه مادر و بچه , داستانک , ,
وحشتناک ترین مرگ سال ۲۰۱۱
به گزارش تکناز و به نقل از تودی نیوز: در اوایل سال ۲۰۱۱ ، یک مرد روس به نام ولادمیر لیدژانسکی بعد از سپری کردن ۶ دقیقه در اتاقک یک سوتا با ۲۳۰ درجه فارنهایت حرارات (۱۱۰ درجه سلسیوس) در اثر سوختگی در گذشت.
جسد این مرد میان سال که در تصویر زیر مشاهده میکنید کاملا پخته شده بود.
این مرگ در کتاب گینس به عنوان وحشتناک ترین و عجیب ترین مرگ سال ۲۰۱۱ ثبت شده است.
جسد این مرد میان سال که در تصویر زیر مشاهده میکنید کاملا پخته شده بود.
این مرگ در کتاب گینس به عنوان وحشتناک ترین و عجیب ترین مرگ سال ۲۰۱۱ ثبت شده است.
موضوعات مرتبط: اطلاعیه ها ، اطلاعات عمومی ، داستان ، داستان های واقعی ، شگفتی ها ، ،
برچسبها: وحشتناک ترین مرگ , وحشتناک ترین مرگ , وحشتناک ترین مرگ سال , وحشتناک ترین مرگ 2011 , وحشتناک ترین تصاویر ,
در سال ۱۹۶۸ مسابقات المپیک در شهر مکزیکوسیتی برگزار شد. در آن سال مسابقه دوی ماراتن یکی از شگفت انگیزترین مسابقات دو در جهان بود.دوی ماراتن در تمام المپیکها مورد توجه همگان است و مدال طلایش گل سرسبد مدال های المپیک. این مسابقه به طور مستقیم در هر ۵ قاره جهان پخش میشود. کیلومتر آخر مسابقه بود دوندگان رقابت حساس و نزدیکی با هم داشتند، نفس های آنها به شماره افتاده بود، زیرا آنها ۴۲ کیلومترو ۱۹۵ متر مسافت را دویده بودند. دوندگان همچنان با گامهای بلند و منظم پیش میرفتند. چقدر این استقامت زیبا بود. هر بیننده ای دلش میخواست که این اندازه استقامت وتوان داشته باشد. دوندگان، قسمت آخر جاده را طی کردند و یکی پس از دیگری وارد استادیوم شدند.استادیوم مملو از تماشاچی بود و جمعیت با وارد شدن دوندگان، شروع به تشویق کردند. رقابت نفس گیر شده بود و دونده شماره… چند قدمی جلوتر از بقیه بود. دونده ها تلاش میکردند تا زودتر به خط پایان برسند و بالاخره دونده شماره… نوار خط پایان را پاره کرد. استادیوم سراپا تشویق شد. فلاش دوربین های خبرنگاران لحظه
برای خواندن ادامه ی داستان به ادامه ی مطلب بروید
موضوعات مرتبط: داستان ، ادبی ، داستان های واقعی ، ،
برچسبها: داستان , داستان المپیک , داستان المپیک مکزیکوسیتی , داستان جان استفن آكواری , داستان روزی كه جهان تاصبح نخوابید , داستان های جالب , داستان پند آموز , داستان کوتاه ,
داستان واقعی "جعفر و مریم"
جعفر رضایی، متولد ۱۳۵۶،لیسانس اقتصاد از دانشگاه علامه طباطبایی تهران، سال ۱۳۸۰ عاشق دختری بنام مریم شد…
چون وضع مادی جعفر خوب نبود پدر مریم با ازدواجشان مخالفت کرد.
پنج سال تمام جعفر و مریم برای رسیدن به هم تلاش کردن.
سال ۸۵ مریم خود کشی کرد و جعفر دیوانه شد…
اکنون دو چشم جعفر کوره. به هر کی میرسه میگه هفته دیگه عروسیشه.
همه رو دعوت میکنه…
موضوعات مرتبط: بچه های پروتز ، دانشجویی ، اطلاعات عمومی ، داستان ، معما و چیستان ، ادبی ، داستان های واقعی ، ،
برچسبها: جعفر رضایی , جنون عشق , خودکشی بخاطر عشق , داستان جعفر و مریم , داستان زندگی جعفر رضایی , داستان عاشقانه واقعی , داستان واقعی , دیوانه عشق , عاشق , عاشق دیوانه , عشق , عشق نافرجام ,